کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه علوم پزشکی تهران

وب نوشت گروهی کتابداران دانشگاه علوم پزشکی تهران

کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه علوم پزشکی تهران

وب نوشت گروهی کتابداران دانشگاه علوم پزشکی تهران

"stand on the shoulders of giants"

آخرین مفاله تفکو ساراسویک در باب ربط را ترجمه می کردم. درانتهای نوشته و در قسمت سپاسگزاری و تشکر، بسیار زیبا به کسانی که از نوشته های آنها استفاده کرده بود ادای دین نموده است:

زیر جعبه جستجوی گوگل اسکالر عبارت مرموزی نوشته شده است: "ایستاده بر شانه های غولها" (یا انسانهای غول پیکر). چند قرن پیش نیوتن این جمله را بدین گونه بهترگفته است: اگر من بهتر از دو دیده ام به خاطر آن است که من بر شانه های غولها (اشاره به آن گالیله و کپلر) ایستاده ام. و چند قرن قبل از آن، در قرن 12 میلادی Bernard of Chartres  بهترگفته است که: "ما مانند کوتوله هایی هستیم که بر روی شانه های غولها نشسته ایم. ما چیزهای بیشتر و دورتر را می بینیم نه به علت اینکه ما تیزبین تر یا بلند قدتر ازآنها هستیم، بلکه به خاطر آن که آنها ما را بلند کرده اند و قد غول پیکر آنها به ما اضافه شده است".

پس از این مقدمه ساراسویک اضافه می کند که من بر شانه نویسندگانی که در مقاله از آنها یاد شده است ایستادم و این مقاله مروری را نوشتم.

در زندگی، همه ما مدیون معلمان و اساتید خود هستیم و به جاست اگر دانسته ای بر داشته های آنها می افزاییم از آنها یاد کنیم.

بی شک جایگاه پدر و مادر که ما از اوان کودکی همواره در استعاره و عمل بر شانه های آنها نشسته ایم، بی همتاست.

در این شبهای عزیز ماه مبارک رمضان و لیله القدر از یاد آنها غافل نشویم.

 

" We are like dwarfs sitting on the shoulders of giants; we see more things and more distant things than did they, not because our sight is keener nor because we are taller than they, but because they lift us up and add their giant stature to our height"

نظرات 5 + ارسال نظر
ولی نژاد 11 مهر 1386 ساعت 22:24

آقای میرزایی بسیار عالی بود. ساراسویک همواره در مقاله هایش قدردانی از کسانی را که از مطالبشان استفاده کرده است را به نحو احسن به جا می آورد

فرشاد مرادی 12 مهر 1386 ساعت 12:37

قدردانی و سپاسگزاری از کارهای دیگران در کارهای علمی سنت پسندیده ای است که ما چندان رعایت نمی کنیم. استاد نتیجه کار دانشجو را به نام خود ثبت میکند و کمک به انتشار اثر دانشجو را منوط به درج نام خود می کند و دانشجو بالطبع از چنین استادی شیوه درست استناد را نمی آموزد.
ضمنا آقای میرزایی عزیز عکس این مساله ای که از سارا سویک نقل کرده اید هم صادق است. یعنی وقتی کسی (به ویژه از تصمیم گیرندگان) بر شانه غول ها نایستد فقط تا جلوی دماغ اش را خواهد دید! :)

نجفی 12 مهر 1386 ساعت 23:56

در ابتدای فصل مبانی نظری پایان نامه ام که موضوع اش بی ربط به استناد نیست این جمله را نوشته بودمُ استاد راهنمایم رویش خط کشید و گفت : حذفش کن! و بعد از من خواست اسمش را به عنوان نویسنده اول مقاله پایان نامه ام بگذارم!!!!!

میرزایی 13 مهر 1386 ساعت 17:06

آقای نجفی
همدردی مرا بپذیرید.
قطعا منظور این نوشته خلاف آن کاری است که استاد راهنمای شما انجام داده است.
در حوزه های علوم تجربی٬ کم کم این مسائل حل شده و اسم اساتید در آخر مقاله می آید. امیدوارم در حوزه علوم انسانی نیز همین شود.

کرمی 14 مهر 1386 ساعت 11:09 http://www.liblog.blogfa.com

این رسم همیشه بوده و هست آقای نجفی فکر می کنید اساتید ما چگونه استاد و استادیار و دانشیار می شوند (البته نه همه شان) اینجا برعکس است به جای اینکه دانشجویان بر شانه های اساتید بایستند و پیشرفت کنند. اساتید بر شانه های دانشجویان می ایستند و به اصطلاح پیشرفت می کنند. (البته تکرار می کنم نه همه آنها)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد