کارآموزی٬ بودن یا نبودن

با سلام. همیشه با تکرار واژه کارآموزی به یاد بیگاری هایی می افتم که زمان دانشجویی به اسم این درس از ما می کشیدند. اما از حق هم نباید گذشت گاهی اوقات هم در لابلای صحبتهای کارمندانی که مسئولیت کاریاددادن یا کارکشیدن از ما را داشتند می توانستیم چیزهای مفیدی بفهمیم. به هر حال بحث من درست یا غلط بودن چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده و تمام شده اند نیست. برای اولین بار در موقعیتی قرار گرفتم که مسئولیت آموزش دو کارآموز بر عهده ام نهاده شده است. وقتی شرح درسشان را نگاه کردم دیدم خوشبختانه می توانم بخشی از آنها را که مربوط به قسمت خدمات فنی است به ایشان یاد بدهم اما قسمتی از شرح درس مربوط به سایر بخشهای کتابخانه می باشد٬ وقتی با همکارانم در این مورد صحبت کردم و خواستم آن بخش ها را جهت آموزشی بسیار کوتاه تقبل کنند با بی میلی و کمی هم ظاهرا از سر اجبار قبول کردند. بنابراین به این فکر افتادم که آیا بهتر نیست آن قسمتها را هم خودم تقبل کنم چون مسئولیت این کارآموزها با من است و نمی خواهم خاطره کارآموزی های خودم تکرار شود.
و اما یک پیشنهاد به کتابخانه مرکزی: پیشنهاد می شود کتابخانه مرکزی یا کمیته کتابداری این کتابخانه به نحوی روی نحوه آموزش کارآموزان نظارت داشته باشد و به کتابخانه ها تفهیم کنند که قبول کارآموز به معنی تقبل کار زیادی یا برعکس در نقطه مقابل آن استفاده رایگان از نیروی کار آنها نیست. البته من نمی دانم نحوه آموزش کارآموز در سایر کتابخانه های دانشگاه علوم پزشکی تهران چگونه است و خدای نکرده  نمی خواهم همکارانم را متهم به استفاده یا سو استفاده نمایم بلکه تنها و تنها تجارب شخصی دوران تحصیلاتم را به یاد آوردم و اینکه اصلا فلسفه کارآموزی چیست و چه باید باشد. اگر همکاران محترم تجارب خود را در این زمینه ارائه دهند بسیار ممنون ایشان خواهم بود.